نمیدانم کجــــــا میبری مـــــــــرا
نمیدانم کجــــــا میبری مـــــــــرا
همراهت می آیم
و
تا آخر راه هیچ نمیپرسم از تـــــو
هــــرگـــــز ...
نمیدانم کجــــــا میبری مـــــــــرا
همراهت می آیم
و
تا آخر راه هیچ نمیپرسم از تـــــو
هــــرگـــــز ...
❤مــن❤
اخـــم کردن تـــو رو??
به خنـــدیدن با کســی دیــگه عوض نمیکــنم...
❤مــن؛❤
روزای سخــت با تـــو رو??
با روزای خــوب کنار کســی دیگه عــوض نمیکــنم...??
❤مــن؛❤
حـتی نداشــته هایــت را??
با داشتــه های کسـی دیگه عــوض نمیکنــم...
❤مــن؛❤
حتــی اگه نباشــی هم??
جاتـــو با کســی عوض نمیکنــم....
❤مــن؛❤
تار مــو که هیـــچ??
حتــی خاطراتــ تو با دنــیا عوض نمیکــنم..
"تــو" ڪنــارم باشے..
من انقدر میخندم که مبادا خنده ے دیگرے را ببینۍ..!
"تــو" ڪنـارم باشے..
خیره میشـــــوم که مبادا چشمان دیگرے نگاهت را از من بدزد...!
"تـــو" ڪنـارم باشے..
من عمیق تر نفس میڪشم که تمام عطرت سهم من باشد...!
"تـــو" ڪنارم باشے..
حال من خـــــــوب استـــــ...!
خیالت راحت!
من جــز اغوش تو حتـے به دیوار هم تڪیہ نمیڪنـم...!
تــو فقط باشــ ...!
★چه کردہ ای باایــــڹ...
دلــــــــــــم...
که
تا دنیا دنیاستــــــــــ...
هیچکس برای مــــــڹ...
تــــــــونمیشود
خدا ما رو برای هم نمیخواست .. فقط میخواست همو فهمیده باشیم
بدونیم نیمهی ما مال ما نیست .. فقط خواست نیمه مونو دیده باشیم
تموم لحظه های این تب تلخ .. خدا از حسرت ما با خبر بود
خودش ما رو برای هم نمیخواست .. خودت دیدی دعامون بیاثر بود
چه سخته مال هم باشیم و بیهم .. میبینم میری و میبینی میرم
تو وقتی هستی اما دوری از من .. نه میشه زنده باشم نه بمیرم
نمیگم دلخور از تقدیرم اما .. تو میدونی چقدر دلگیره این عشق
فقط چون دیر باید میرسیدیم .. داره رو دست ما میمیره این عشق
نه صبر جواب مي دهد...
نه سکوت در انتظار صدا...
نه خواب جواب مي دهد...
نه بيداري تا خود فردا...
گاهي...
بهتر است...
کوله بارت را زمين بگذاري...
و سبک بار تر...
سبک بال تر...
پرواز کني...
مي داني...
"تو" براي دوش من...
زيادي سنگين بودي...
گذاشتمت سر راه...
تا دوش ديگري را زخمي کني...
سهم من،
پرواز است...
من نمي توانم...
يعني نمي توانستم...
بيش از اين...
زمين گير احساس تو باشم...
تويي که،از جسمي بي جان هم...
براي من کمتر جان داشتي...
اگر قرار بود...
من دل حراج کنم،
تو هيچ خرج نکني...
همان بهتر که اين سودا تمام شود...
مي داني...
درست است ، وقتي حکم،"دل" باشد...
با هيچ نمي توان بريدش...
پس باختم...
اما...
باختن سهم من نيست...
مني که از،
تمام پروانه هاي جهان "دل" بردم...
برو و خيالت راحت...
که پشت سر تو،
حتي اشک هم نمي ريزم...
کاسه ي آب که جاي خود دارد...
ديگر نمي خواهم برگردي...
ما را به خير و تو را به سلامت...
خدانگهدارت...
ﯾﮑــــــے ﺑﺎﯾב ﺑﺎﺷﮧ !!
ﯾﮑــــــے ﮐﮧ ﺁבﻣﻮ ﺻבا ﮐﻨﮧ ،
ﺑﻪ ﺍﺳﻢ ﮐﻮﭼــﯿﮑﺶ ﺻבﺍ ﮐﻨﮧ
ﯾﮧ ﺟــــــﻮﺭے ﮐﮧ ﺣﺎﻝ ﺁבﻡ ﺭﻭ ﺧﻮﺏ ﮐﻨﮧ ؛
ﯾﮧ ﺟـــــﻮﺭے ﮐﮧ ﻫﯿﭽــــﮑﺲ בﯾﮕﮧ ﺑﻠב ﻧﺒــﺎﺷﮧ
ﯾﮑــــــے ﺑﺎﯾב ﺁבﻡ ﺭﻭ ﺑﻠב ﺑﺎﺷﮧ
...
בلم کمــے تــــــو را…!
בروغ چرا ؟؟!!
خیلــے تــــــــــــو را مـے خواهـב …